او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

مادر نگو که حال تو بهتر نمی شود

بی گریه بعد تو شب ما سر نمی شود

دیشب دوباره آن زن همسایه طعنه زد:

این اشک ها برای تو مادر نمی شود

گفتم: طبیب، مادرمان خوب می شود؟

با سر اشاره کرد که دیگر نمی شود

مادر ببین برای خودم خانمی شدم

دیگر غریب، بعد تو حیدر نمی شود

داغ تو بُرد تاب پدر را اگر نه صد

لشگر حریف فاتح خیبر نمی شود

بی مرغ عشق خانه مان سرد و ساکت است

کوچه بدون یاس، معطر نمی شود

شاعر: عباس احمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی