او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

۳۶۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار» ثبت شده است

منزل قصر بنی مقاتل

چهارشنبه اول محرم الحرام سال 61 هجری قمری


امام حسین (ع) در این منزل خیمه ی عبیدالله بن حر جعفی را دیدند. حجاج بن مسروق و زید بن معقل هم همراه امام بودند. امام، حجاج بن مسروق را فرستاد و از عبیدالله بن حر جعفی خواست که به او بپیوندد، اما او عذر آورد و تنها گفت: حاضرم اسبم را بدهم. امام هم فرمود که نیازی به اسب تو نداریم و وی اینگونه از فیض شهادت محروم شد.


و گفته اند: امام ، خود به داخل خیمه ی او رفته و طلب یاری و کمک کردند که عبیدالله گفت: بخدا سوگند می دانم که هر کسی از تو پیروی کند سعادتمند خواهد بود، ولی نصرت من تو را از قتال با دشمن بازنمی دارد و در کوفه یاوری ندارید و نفس من راضی به مرگم نیست! ولی اسبم را که ملحفه نام دارد و از بهترین اسبهاست، به تو می دهم. امام در پاسخ فرمودند: "حال که خود ما را یاری نمی کنی، ما نیازی به اسب تو نداریم، ولی تو را نصیحتی می کنم: اگر می توانی به جایی برو که فریاد ما را نشنوی و مقاتله ی ما را نظاره گر نباشی. سوگند بخدا اگر کسی بانگ ما را بشنود و ما را یاری نکند، خدا او را با صورت در آتش می افکند" [1] .


اواخر شب امام دستور دادند از قصر بنی مقاتل آب برداشته و کوچ کنند. پس از ساعتی که حرکت کردند، امام در حال سواره بخواب رفتند و بعد از بیدار شدن فرمودند: "انا لله و انا الیه راجعون و الحمد لله رب العالمین". و دو سه مرتبه این جملات را تکرار نمودند.


علی اکبر (ع) روی به پدر نمود و فرمود: "ای پدر! جانم به فدای تو. خدا را حمد کردی و آیه ی استرجاع خواندی، علت چیست؟" امام حسین علیه السلام فرمودند: "پسرم! در خواب دیدم که شخصی سوار بر اسب بود و می گفت این قوم سیر می کنند و اجل هم بسوی آنان در حرکت است. دانستم که خبر مرگ ماست که به ما داده شده است". علی اکبر (ع) فرمود: "ای پدر! خداوند بدی را از تو دور گرداند؛ آیا ما بر حق نیستیم؟"


امام فرمودند: "ما بر حقیم". 

علی اکبر (ع) فرمود: پس ما را باکی از مرگ نیست که بمیریم و بر حق باشیم" [2].



--------------

منابع:

[1] مقتل الحسین مقرم، ص 189. 

[2] تاریخ طبری ج 6، ص 217. 

--------------


التماس دعا



رحلت فقیه بصیر واستاد فرزانه حضرت آیت الله مهدوی کنی ره را :

به قطب عالم امکان حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداء 

و رهبرمعظم انقلاب

 و عموم امت ولایت مدار 

تسلیت عرض می نماییم.


زیارت امام حسین علیه السلام را رها نکن و دوستان خود را هم به آن سفارش کن

که در این صورت خداوند عمرت را طولانی و روزی ات را زیاد می کند

و زندگی ات را همراه با سعادت می کند و جز سعادتمند نمی میری

و نام تو را در شمار سعادتمندان ثبت می کند


امام صادق علیه السلام              

کامل الزیارات ص 152

با آن که روضه خوانم و می خوانم از شما

فهمیده ام که هیچ نمی دانم از شما


یا ایها العزیز! ذلیل معاصی ام

باید ز شرم چهره بپوشانم از شما


می ترسم از رسیدن آن جمعه ای که من

جای سلام روی بگردانم از شما


رویی نمانده است به چشمت نظر کنم

پس بی دلیل نیست گریزانم از شما


من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد

با انتظارهای فراوانم از شما


من نان به نرخ نام تو خورده ام حلال کن

محض رضای ذائقه می خوانم از شما




در زمان حضرت عیسی بن مریم زنی پرهیزگار و با خدا بود .وقت نماز هر کاری را رها می کرد و مشغول نماز می شد .روزی مشغول پختن نان بود که صدای اذان را شنید و مشغول نماز شد.شیطان شروع به وسوسه ی او کرد و گفت :ای زن تا تو نمازت تمام شود ،همه ی نان هایت خواهد سوخت.زن در دل خود جواب داد:اگر همه ی نان ها بسوزد ،بهتر از این است که در روز قیامت تنم در آتش دوزخ بسوزد.

شیطان به آن زن گفت:پسرت در تنور افتاده و تنش سوخت .زن گفت:اگر این را خداوند مقرر کرده است ،من راضی به قضای الهی هستم.

در این حال شوهرش از راه رسید.زن را دید که نماز می خواند و تنور روشن،در تنور نان ها هستند که پخته شده ولی نسوخته و فرزندش در میان آتش بازی می کند و به قدرت خدا آتش در او اثری نداشته است.وقتی زن از نماز فارغ شد ،دید فرزندش و نانها در تنور سالم هستند و او سریع سجده ی شکر بجا آورد و خدای خود را سپاس گزارد.

شوهر فرزندش را برداشت و پیش حضرت عیسی برد و داستانش را برای حضرت تعریف کرد و آن حضرت فرمود :برو و از همسرت بپرس چه کرده و با خدای خود چه رابطه ای داشته است؟زن در پاسخ به شوهرش فرمود:

1.همیشه کار آخرت را به دنیا مقدم می دارم.

2.همیشه با وضو هستم.

3.همیشه نمازم را اول وقت می خوانم.

4.اگر کسی به من دشمنی کرد ،کینه ی او را در دل نمی گیرم و به خدا واگذار می کنم.

5.در کارهای خود به قضای الهی راضی هستم.

6.گدایی را از در خانه ام ماٰیوس نکرده ام.

7.نماز شبم را ترک نمی کنم.

حضرت عیسی فرمودند:اگر این زن مرد بود ،پیغمبر می شد ،چون کارهای پیغمبران را می کند و شیطان نمی تواند او را فریب دهد

(کتاب داستان هایی از ابلیس/سید محد میر سلطانی)


توصیه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (ره)برای توفیق دیدار با امام زمان (عج) 
به آشنایان خویش تذکر میداد که چیزی جزء فرج امام زمان (عج) از خداوند تقاضا نکنند. خود آن جناب نیز هیچ خواسته مهمی جز فرج حضرت ولی عصر (عج) در دل نداشت. حالت انتظار در وی تا حدی قوت داشت که هرگاه از فرج ولی عصر (عج) صحبت می کرد، به شدت منقلب می شد و می گریست.

جناب شیخ برای رسیدن به توفیق دیدار با امام زمان (عج) بر سه امر تأکید می کرد. «اختصاص قلب به خدا» «دعا برای تعجیل فرج و کار برای امام زمان(عج)» «انس با قرآن و قرائت آیه 80 سوره اسراء شبی 100 مرتبه تا چهل شب»

جناب شیخ بر تلاوت قرآن، به ویژه تلاوت سوره صافات در صبح

و تلاوت سوره حشر در شب تأکید می کرد.

رجبعلی خیاط برای تشرّف به محضر حضرت ولی عصر(عج) قرائت آیه «ربّ ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق

و اجعل لی من لدنک سلطانًا نصیراً» را تا 40 شب،

شبی 100 مرتبه توصیه می کرد.

فرزند شیخ در مورد آخرین لحظات عمر پربرکت پدرش می گوید: «... وضو گرفت و وارد اتاق شد و رو به قبله نشست. به ناگاه از جا برخاست و با لبی خندان گفت: آقاجان! خوش آمدید! دست داد و دراز کشید و در حالی که خنده بر لب داشت، جان به جان آفرین تسلیم کرد.

منبع: موسسه منتظران منجی (عج) .

تعجیل در ظهور بقیة اللّه فى الارضین حضرت اباصالح المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روحى و ارواح التراب مقدمه الفداء صلوات و دعاى فرج فراموش نشود .
.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فرجهم

عن یونس بن عبدالرحمان قال: دخلت علی موسی بن جعفر (ع) فقلت له: یابن رسول الله (ص) انت القائم بالحق؟ فقال: انا القائم بالحق و لکن القائم الذی یطهر الارض من اعداء الله و یملأها عدلا کما ملئت جورا هو الخامس من ولدی، له غیبة یطول امدها خوفا علی نفسه یرتد فیها اقوام و یثبت فیها آخرون ثم قال (ع) طوبی لشیعتنا المتمسکین بجبنا فی غیبة قائمنا الثابتین علی موالاتنا و البراءة من اعدائنا اولئک منا و نحن منهم قد رضوا بنا ائمة و رضینا بهم شیعة و طوبی لهم هم و الله معنا فی درجتنا یوم القیامة.

یونس بن عبدالرحمن (ره) گفت: به خدمت حضرت امام کاظم علیه السلام رسیدم و عرض کردم: یابن رسول الله (ص) آیا تو قائم بر حق می باشی؟ 
فرمود: من قائم بر حق هستم ولی قائمی که زمین را از وجود دشمنان خدا پاک سازد و زمین را سرشار از عدل فرماید همچنانکه پر از ستم شده باشد, او پنجمین فرزند من است که غیبت طولانی دارد به خاطر ترس ورود آسیب بر وجودش .
در آن(غیبت) گروههایی مرتد شوند و گروههای دگر ثابت می مانند. 
سپس فرمود: خوشا حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما به دوستی ما تمسک می جویند و بر ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما ثابت می مانند, آنان از ما می باشند و ما از ایشان می باشیم .
آنان راضیند که ما امامانشان باشیم و ما راضی هستیم که آنان شیعیان ما باشند و خوشا به حال آنان.
آنان به خدا قسم در درجات ما در روز قیامت باشند.

:books:بحار ج 51 ص 151

این خصوصیه ما روش چادر کشیدیم!
آقای کافی نقل می کردند:
داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم. یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن!
هی دقیقه ای یکبار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد و موهاشش می خورد تو صورت من. هی بلند می شد می شست، هی سر و صدا می کرد.
می خواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه.
برگشت، یه مرتبه نگاه کرد به من و خانمم که کنار دست من نشسته (خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش) گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟ بردار یکی بشینه.
نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه! گفتم: این خانم ماست.
گفت: پس چرا اینطوری پیچیدیش؟

همه خندیدند.

گفتم: خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم. یهو یه چیزی به ذهنم رسید.
بلند گفتم: آقای راننده!
زد رو ترمز.
گفتم: این چیه بغل ماشینت؟
گفت: آقاجون، ماشینه! ماشین هم ندیدی تو، آخوند؟!
گفتم: چرا؟! دیدم. ولی این چیه روش کشیدن؟
گفت: چادره روش کشیدن دیگه!
گفتم: خب، چرا چادر روش کشیده؟
گفت: من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم، چه می دونم! چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن، انگولکش نکنن، خط نندازن روشو ...
گفتم: خب، چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟
گفت: حاجی جون بشین تو رو قرآن. این ماشین عمومیه! کسی چادر روش نمی کشه! اون خصوصیه روش چادر کشیدن!
"منم زدم رو شونه شوهر این زنه گفتم: این خصوصیه، ما روش چادر کشیدیم".

شادی روحشون صلوات