او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

۴۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بندگی» ثبت شده است

۶ راه آسان برای بدست آوردن ثواب بعد از مرگ:


۱- به شخصی یک قرآن هدیه کن؛ هرگاه تلاوت کرد ثوابش به تو میرسد.

۲- به یک شفاخانه یک ویلچر هدیه کن. هر مریضی استفاده کرد ثوابش به تو میرسد.

۳- در تعمیر مسجد شرکت کن.

۴- در جای پر ازدحام، آب سردکن بگذار. هرکس آب بنوشد ثوابش به تو می رسد.

۵- یک درخت یا نهال بکار؛ هر انسان یا حیوان استفاده کند ثوابش به تو میرسد.

۶- از همه آسان تر، این مطلب را به اشتراک بگذار، هرکس عمل کرد ثوابش به تو میرسد.

"دوازده ویژگی سخن خوب از دیدگاه قرآن کریم "

1-آگاهانه باشد لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ

2- نرم باشد قَوْلاً لَّیِّناً، زبانمان تیغ نداشته باشد.

3- حرفی که میزنیم خودمان هم عمل کنیم لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ

4- منصفانه باشد وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا 

5- حرفمان مستند باشد قَوْلًا سَدِیدًا منطقی حرف بزنیم.

6- ساده حرف بزنیم قَوْلاً مَّیْسُورًا پیچیده حرف زدن هنر نیست. روان حرف بزنیم.

7- کلام رسا باشد قَوْلاً بَلِیغًا

8- زیبا باشد قولوللناس حسنا

9- بهترین کلمات را انتخاب کنیم یَقُولُ الَّتی هِیَ اَحْسَن 

10- حرف هامان روح معرفت و جوانمردی داشته باشد و قولوا لهم قولا معروفا

11- همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم قولاً کریماً

12-کمک کنیم تا در جامعه حرفهای پاک باب شود هدو الی الطیب من القول 

التماس دعا

آیت الله حق شناس(ره)

ابلیس شاگرد نفس است

اگر شما بخواهید این نفس را که استاد شیطان است بکوبید و رام کنید

بـــــــــاید خود را فقیر کنید. 

باید خودتان را در مقابل عظمت حضرت حق هیچ بدانید. 

بعد از این مرحله، مرحله شب زنده داری است، این دو راه، راه مبارزه با نفس است.

 پیامبر صلى الله علیه و آله :

بَیتُ الشَّیاطینِ مِن بُیوتِکُم بَیتُ العَنکَبوتِ

خانه هاى عنکبوتى که در اتاق هاى شماست، لانه شیاطین است.

کافى ج 6، ص 532، ح 11

بیانات آقای جاودان درباره عید نوروز و مراقبه نورروزی لازم برای این ایام





الان ایام نوروز در پیش است. این تعطیلات برای دبیرستانی­ها و دانشگاهیان حدود 20 یا 25 روز است و انسان برای اینکه تمام سرمایه عمرش را در این مدت به باد دهد فرصت دارد. وسائلش هم معمولا آماده است.

مى نویسند سلطانى بر سر سفره خود نشسته غذا مى خورد، مرغى از هوا آمد و میان سفره نشست و آن مرغ بریان کرده که جلو سلطان گذارده بودند برداشت و رفت، سلطان متغیر شد، با ارکان و لشکرش سوار شدند که آن مرغ را صید و شکار کنند. دنبال مرغ رفتند تا میان صحرا رسیدند، یک مرتبه دیدند آن مرغ پشت کوهى رفت، سلطان با وزراء و لشکرش بالاى کوه رفتند و دیدند پشت کوه مردى را به چهار میخ کشیدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت ها را با منقار و چنگال خود پاره مى کند و به دهان آن مرد مى گذارد تا وقتى که سیر شد، پس برخواست و رفت و منقارش را پر از آب کرد و آورد و در دهان آن مرد ریخت و پرواز کرد و رفت.
سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست و پایش را گشودند و از حالت او پرسیدند؟
گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ریختند و مال التجاره و اموال مرا بردند و مرا به این حالت اینجا بستند، این مرغ روزى دو مرتبه به همین حالت مى آید، چیزى براى من مى آورد و مرا سیر مى کند و مى رود، پادشاه متنبه شد و ترک سلطنت کرد و رفت در گوشه اى مشغول عبادت شد، از دنیا رفت.


بهترین افراد 
بهترین افراد امت پیامبر (ص) چه کسانی هستند؟

عیاذ بن سلیمان می‌گوید؛ رسول خدا (ص) به من فرمودند: ملکوتیان به من خبر دادند که اخیار امت من کسانی هستند که در ظاهر لبخند می‌زنند ولی در خفا گریه می‌کنند. در ظاهر شوخی می‌کنند، خوش و بش می‌کنند، می‌خندند، ولی وقتی شب تاریک بلند می‌شوند زار زار در خانه ما گریه می‌کنند. یضحکون جهراً فی سعةِ رحمةِ ربِّهم و یبکون سرّاً من خوف شدّةِ عذاب ربِّهم.
خوش به حال آنها. ظاهرا بین مردم که هستند از باب این که رحمت خدا سعه دارد، شادند، می‌خندند. اما در خفا از ترس عذاب خدا زار زار گریه می‌کنند، باید این جوری باشیم نه همه‌اش بخندیم. نه همه‌اش گریه کنیم. 
المؤمن بُشرُه فی وجهه و حزنُه فی قلبه. مومن آنست که ظاهرش خندان است اما در دلش غصه دارد که آیا خدا از من می‌گذرد با این همه گناهی که کردم یا نمی‌گذرد؟ هم در دلمان باید خوف باشد، هم رجاء باشد.
و یذکرون ربَّهم فی بیوت الطیّبة المساجد؛ یکی دیگر از اخیار امت من کسانی هستند که صبح و شام می‌آیند در مساجد و یاد خدا هستند. الآن بعضی‌ها هستند هم صبح می‌آیند اینجا نماز، هم ظهر، هم شب و در مسجد‌های دیگر هم هستند. بعضی‌ها یک دفعه هم نمی‌آیند، بدبختند.
بندگان خالص من آنهایی هستند که یاد خدا می‌کنند در خانه‌های پاکیزه که مساجد است. . . و یدعونه بالسنتهم. . . و با زبانشان هم دعا می‌کنند. رغباًو رهباً؛ هم رغبت دارند هم ترس دارند. . . و یسئلون بأیدیهم خفضاً و رفعاً. . . دستشان را بلند می‌کنند تا خسته می‌شوند. گاهی بالا می‌رود گاهی پایین می‌آید. همین طور دست بالا می‌رود و پایین می‌رود، همه‌اش دعا می‌کنند. اینها بندگان خالص خدا هستند.
و یُقبِلون بقلوبهم عوداً و بدأً. . . و با قلبشان هم اقبال می‌کنند. هی عود می‌کنند، هی ابتدا می‌کنند. و معونتهم علی الناس خفیفة؛ و برای مردم خرجی ندارند، کَلِّ بر مردم نیستند، و علی انفسهم ثقیلة. . . ولی برای خودشان سنگینند، ولی برای دیگران زحمتی ندارند. برای خودشان زحمت دارند. هزینه بار آنان بر دیگران سبک و بر خودشان سنگین است.

بندگان خالص خدا آرام بر روی زمین راه می‌روند

پا برهنه بر زمین می‌جنبند. بعضی‌ها قدیم بودند کفش نداشتند، پابرهنه راه می‌رفتند، حالا نیست. پا برهنه می‌روند. مثل راه رفتن مورچه. صدای پایشان هم را کسی نمی‌شنود. بعضی‌ها قدیم با پوتین و کفش تق تق صدا می‌کردند در کوچه‌ها مردم از خواب می‌پریدند. بندگان خدا کسانی هستند که با پایشان هم مزاحم کسی نیستند. یا پابرهنه راه می‌روند یا کفشی می‌پوشند که بی صدا باشد.
حالا بعضی زن‌ها را هم که پناه می‌بریم به خدا، اگر آنها با کفش‌های صدادار راه بروند. چه گرفتاری دارند آن بدبخت‌ها. کفش‌های مخصوص می‌پوشند، جیرجیر صدا کند که توجه کنند مردم به اینها، اینها به عذاب پروردگار گرفتار می‌شوند.
بندگان خالص خدا تکبر ندارند، آرام راه می‌روند. با وسیله به خدا تقرب می‌جویند. قرآن می‌خوانند. به درگاه خدا آنچه را موجب تقرب پروردگار است، نزدیک می‌کنند. جامه کهنه می‌پوشند، خیلی جامه‌های نو نمی‌پوشند. تمیز می‌پوشند ولی خیلی خودشان را شیک و پیک درست نمی‌کنند. لباس ساده‌ای می‌پوشند. بندگان خوب من اینها هستند.

بهترین جوانان و بدترین پیران چه کسانی هستند؟

پیرمرد هشتاد سالش است کروات زده، خب تو دیگه چرا؟ سر پیری. . . بدترین پیرها این پیرهایی هستند که در پیری شبیه جوان‌ها راه می‌روند. آرایشگاه می‌روند، ریش می‌تراشند، زلفش را شانه می‌کنند، کروات می‌زنند. آخر تو پیر شدی پایت لب گور است. جوان‌ها که تا اذان می‌گویند نماز می‌خوانند اینها را ببین! بهترین جوان‌ها جوانی است که در جوانی مشی‌اش مشیء پیران است و بدترین پیرها کسی است که در پیری مشی‌اش مشیء جوانان است. یعنی مثل جوان‌ها خودش را درست می‌کند.

خداوند به همه ما توفیق بدهد که این حدیث را عمل کنیم. احساس می‌کنند که بر آنان از سوی خداوند متعال گواهانی حاضرند. حس می‌کند که این گواهان اعمالش را مراقبند. مثل اینکه شما اگر بدانید یک مامور هست. زمان طاغوت اگر می‌فهمید یک ساواکی در مجلس هست واعظ روی منبر حرفی نمی‌زد که او برود گزارش بدهد. اینها هم اینطور حس می‌کنند که از طرف پروردگار این طور گواهانی دارند و چشمی نگهبان بر آنها ناظر است. اعمالشان را به دقت بررسی می‌کنند.
غرض اینست که اینها همه بندگان خدا هستند و همه‌اش به فکر رضایت خدا هستند، برای قبرشان توشه بر می‌دارند. برای آخرتشان به فکر توشه‌اند. 
برگ سبزی به گور خویش فرست     کس نیارد ز پس تو پیش فرست

چرا خوبان در روز قیامت حسرت می‌خورند؟

بعضی‌ها ثروت دارند اما به فکر آخرتشان نیستند ولی بعضی‌ها به فکر آخرتند. حاج حسین معصومی هفده تا خانه برای طلبه‌های قم خرید. در مشهد دو تا خانه ساخته زوار می‌روند، یکی هم در قم دارد. تازه بعد از مردنش من خوابش را دیدم می‌گفت چرا برای آخرتم بیشتر کار نکردم ثروت آنچنانی هم نداشت. اما در عین حال ناراحت بود.
روایتش هم هست که در قیامت خوب و بد افسوس می‌خورند، خوب‌ها افسوس می‌خورند چرا بیشتر خوبی نکردند. بد‌ها هم افسوس می‌خورند که چرا خوبی نکردند. الا ایّ حال همه مردم در قیامت افسوس دارند. خوب‌ها غصه دارند که چرا بیشتر خوب نشدند و بیشتر به اسلام خدمت نکردند و بد‌ها غصه می‌خوردند که چرا راه خدا را نپیمودند. خداوندا توفیق عمل به این حدیث به همه ما مرحمت بفرما.