او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

۳۶۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار» ثبت شده است

مستند مغناطیس که گزیده‌ی کوچکی از پیاده‌روی اربعین امام‌ حسین‌ (علیه السلام) می‌باشد
 

 

 

 

 

 مستند معبر پخش شده از شبکه ۲


روزی امام زین‌العابدین(ع) در مسجد الحرام دیدند شخصی در حالی که طواف کعبه می‌کند بلند می‏گوید: اللهم انی اسئلک الصبر. 

امام زین العابدین(ع) با دست مبارک زدند به شانه همین شخصی که طواف می‌کرد و فرمودند...
بجای این دعا بگو:
اللهم انی اسئلک العافیۀ و الشکر علی العافیۀ . خدایا من از تو عافیت می‏خواهم....

فإن الشکر علی العافیۀ خیر من الصبر علی البلاء. سپاسگزاری از عافیتی که خدا داده، بهتر است از صبری که نسبت به بلاء داده است. ....

رَأَى عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام رَجُلًا یَطُوفُ بِالْکَعْبَةِ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الصَّبْرَ قَالَ فَضَرَبَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام عَلَى کَتِفِهِ قَالَ سَأَلْتَ الْبَلَاءَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَافِیَةَ وَ الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِیَةِ‏فَإِنَّ الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِیَةِ خَیْرٌ مِنَ الصَّبْرِ عَلَى الْبَلَاء
بحارالانوار ج92 ص 285 و ص 29

‫حضرت رضا علیه السلام  فرمود:‬

‫من لم یقدر على ما یکفر به ذنوبه فلیکثر من الصلاة على محمد وآله، فإنها تهدم الذنوب هدما.

‫ً‬

‫کسى که توانائى کارى که کفاره گناهانش گردد ندارد باید بر محمد و آل محمد: زیاد صلوات فرستد، زیرا‬

‫ّ‬

‫صلوات بنیان گناه را ویران مى سازد و آن را نابود مىکند.‬




آنقدر توبه شکسته‌ام که فکر می‌کنم مورد غضب خدا واقع شده‌ام و از من بیزار است و دیگر عبا دتهای من بی‌فایده‌اند چه کنم؟ آیا می‌توانم باز به رحمت خدا امیدوار باشم؟ 


جواب  قرآن :


قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَ‌فُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّ‌حْمَةِ اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ یَغْفِرُ‌ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ‌ الرَّ‌حِیمُ ﴿٥٣﴾
بگو: «اى بندگان من -که بر خویشتن زیاده‌روى روا داشته‌اید- از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه گناهان را مى‌آمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.
سوره مبارکه زمر – آیه ۵۳


:large_orange_diamond:مرحوم ملا محمد تقی مجلسی (مجلسی پدر،متوفی 1070 ه.ق) در کتاب "روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه "جلد چهاردهم صفحه 419 ، داستان تشرفشان به محضر مبارک حضرت ولی عصر (عجل الله فرجه) را نقل می نمایند.
ایشان می گویند:

:ballot_box_with_check:در اوایل سن بلوغ بسیار به دنبال خودسازی بودم . شبی از شبها بالای سطح خانه خود بین خواب و بیداری بودم، وجود نازنین بقیت الله (عجل الله فرجه و سهل مخرجه) را دیدم در بازار خربزه فروشان اصفهان در جنب «مسجد جامع»، با کمال شوق و شعف خدمت سراسر شرافت آن بزرگوار رسیدم و از مسائلی سؤال نمودم ...

بعد عرض نمودم: یابن رسول الله همیشه دستم به شما نمی‌رسد! کتابی به من بدهید که بر آن عمل نمایم

فرمودند: برو از «آقا محمد تاجا» کتاب بگیر! گویا من می‌شناختم او را. رفتم و کتاب را از او گرفتم، و مشغول به خواندن او بودم و می‌گریستم. 
یک دفعه از خواب بیدار شدم. دیدم در بالای بام خانه خود هستم. کمال حزن و غصه بر من رو نمود.

در ذهنم گذشت که «محمد تاجا» همان «شیخ بهائی» است و «تاج» هم از باب ریاست شریعت است. چون صبح شد وضو گرفتم و نماز صبح خواندم. خدمت ایشان رفتم و کیفیت حال را عرض نمودم. فرمودند: انشا الله به آن مطلبی که قصد دارید خواهید رسید.

این تعبیر به دلم ننشست . آنگه محلی که حضرت - علیه الصلوه و السلام - را در آنجا دیده بودم، از باب شوق، خود را بدانجا رسانیدم، در آنجا «آقا حسن تاجا» را ملاقات نمودم .
مرا که دید گفت: ملا محمد تقی! بیا برویم در خانه بعضی از کتب که موقوفه مرحوم آقا قدیر هست، به تو بدهم!

مرا به خانه اش برد. گفت: هر کتابی که می‌خواهی بردار! دست زدم و کتابی برداشتم. نظر نمودم دیدم کتابی است که حضرت «حجة الله» روحی فداه دیشب به من مرحمت فرموده بودند. دیدم که «صحیفه سجادیه» است.
مشغول شدم به گریه و برخاستم. گفت : کتب دیگر را هم بردار! گفتم: همین کتاب کفایت می‌کند. پس شروع نمودم در تصحیح و مقابله و تعلیم مردم. و چنان شد که از برکت کتاب مذکور، غالب اهل اصفهان، «مستجاب الدعوه» شدند!!

(روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه جلد چهاردهم صفحه 419 با اندکی تصرف


حضرت زینب در کاروان اسیران، همراه دیگر بازماندگان قافله کربلا به کوفه و سپس به شام برده شد. سخنرانى قهرمانانه زینب در کوفه، موجب دگرگونی افکار عمومى شد. وى در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه که به پیروزیش مى نازید و مى گفت: ""کار خدا را با خاندانت چگونه دیدى؟!"" باشهامت و شجاعت وصف ناپذیرى گفت: جز زیبایى چیزى ندیده ام. شهادت براى آنان مقدر شده بود. آنان به سوى قربانگاه خویش رفتند به زودى خداوند آنان و تو را مى آورد تا در پیشگاه خویش داورى کند. 
آن گاه که ابن زیاد دستور قتل امام سجاد را صادر کرد، زینب باشهامت تمام، برادر زاده اش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستى او را بکشى مرا هم بکش. به دنبال اعتراض زینب ، ابن زیاد از کشتن امام پشیمان شد.

کاروان آزادگان به دمشق رفت.
در شام نیز زینب توانست افکار عمومى را دگرگون نماید. جلسه اى یزید به عنوان پیروزى ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه کربلا، سربریدة حسین را در تشت نهاد و با چوب‌د‌ستى به صورتش مى زد، زینب کبرى با سخنرانى خویش غرور یزید را در هم کوفت و او را از کرده خویش پشیمان کرد. سرانجام یزید مجبور شد کاروان را با احترام به مدینه برگرداند.

پس از حادثه کربلا حضرت زینب ، حدود یک سال و شش ماه بیشتر نزیست. دربارة مدت اسارت مدت اسارت حضرت زینب و حرکت آنان از شام به مدینه، مرحوم دکتر آیتی بر این باور است که تاریخ حرکت اهل بیت به شام، هنگام رسیدن آنان به دمشق، مدت توقف اسیران در مرکز حکومت یزید، تاریخ حرکت آنان از دمشق به مدینه و هنگام ورود آنان به مدینه، به درستی معلوم نیست.

:small_blue_diamond:پی‌نوشت‌ها:

1ـ سید بن طاوس، لهوف، ص 218؛ مقرم،‌ مقتل الحسین، ص 324.
2ـ مفید، ارشاد، ص 116 ؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 117.

۱۰ نکته مهم برای پیاده روی اربعین
التماس دعا
 

 

 

 


کوله و پرچم و سربند همه آماده است


یک نگاه مادرت من را مسافر میکند



گفتم اگر
مے دانستم چه روزے
مے آیے
به احترام آمدنت
گناه نمے کردم
گفت: آن روز که 
گناه نکنے به احترام
گناه نکردنت میآیم