دلیل معروفیت اذان شهید ابراهیم هادی: نزدیک اذان صبح بود.توی
جلسه هر طرحی برای تصرف تپه می دادیم به نتیجه نمی رسید. ابراهیم رفت نزدیک تپه،
رو به قبله ایستاد و با صدای بلند اذان گفت. هر چه گفتیم:"نگو!
می زننت!" فایده ای نداشت.آخرای
اذان بود که تیر به گلویش خورد و او را مجروح کرد. هوا که روشن شد هیجده
عراقی به سمت ما آمدند و تسلیم شدند. فرمانده آن ها هم بود؛ در
حین بازجویی گفت:" آن هایی را که نمی خواستند تسلیم شوند، فرستادم عقب؛ پشت
تپه هیچ کس نیست". پرسیدم:چرا؟ گفت:" به ما گفته
بودند شما مجوس و آتش پرستید و برای حفظ اسلام باید به ایران حمله کنیم.باور کنیم
ما هم مثل شما شیعه هستیم؛ وقتی می دیدیم فرماندهان عراقی مشروب می خورند و اهل
نماز نیستند؛ در جنگیدن با شما تردید می کردیم.اما امروز صبح وقتی صدای اذان
رزمنده شما رو شنیدم که با صدای بلند نام امیرالمومنین _علیه السلام_ رو
آورد، با خودم گفتم:داری با برادرای خودت می جنگی؛نکنه مثل ماجرای کربلا...". دیگه گریه امان صحبت به
او نداد . دقایقی بعد ادامه
داد:"برای همین تصمیم گرفتم تسلیم بشم و بار گناهم رو سنگین تر نکنم، حالا
خواهش می کنم بگو موذن زنده است یا نه؟" گفتم:"آره زنده است". تمام هیجده اسیر عراقی
آمدند و دست ابراهیم رو بوسیدند. سیره ی شهدا