او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلبر» ثبت شده است

قطعه ی گمشده ای از پر پرواز کم است 


یازده بار شمردیم یکی باز کم است


این همه آب که جاریست نه اقیانوس است 


عرق شرم زمین است که سرباز کم است


دارد حنای توبه و شرمی که داشتم

پیشت عزیز فاطمه بی‌رنگ می‌شود،

آقاببخش، بس که سرم گرم زندگیست

کمتر دلم برای شما تنگ می‌شود...


بنویس که هرچه نامه دادم نرسید

بنویس که یک نفر به دادم نرسید

بنویس قرار من و او هفته بعد

این جمعه که هرچه ایستادم نرسید


دیده را فایده آن است که دلبر بیند 

گر نبیند چه بود فایده بینایی را