او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود عکس مذهبی» ثبت شده است

 امام نهم که نامش «محمد» و کنیه اش «ابو جعفر» و لقب او «تقى» و «جواد» است، در ماه رمضان سال 195 ه.ق در شهر «مدینه» دیده به جهان گشود.(1)
مادر او «سبیکه» که از خاندان «ماریه قبطیه» همسر پیامبر اسلام به شمار مى رود(2)، از نظر فضائل اخلاقى در درجه والایى قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود(3)، به طورى که امام رضا(علیه السلام) از او به عنوان بانویى منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد مى کرد.(4)
روزى که پدر بزرگوار امام جواد(علیه السلام) در گذشت، او حدود هشت سال داشت و در سن بیست و پنج سالگى به شهادت رسید(5) و در قبرستان قریش در بغداد در کنار قبر جدّش، موسى بن جعفر(علیه السلام) به خاک سپرده شد.
پیشواى نهم در مجموع دوران امامت خود با دو خلیفه عباسى یعنى «مأمون» (193 - 218) و «معتصم» (218 - 227) معاصر بوده است و هر دو نفر او را به اجبار از مدینه به بغداد احضار کردند و طبق شیوه سیاسى اى که مأمون در مورد امام رضا به کار برده بود، او را در پایتخت زیر نظر قرار دادند.(6)

(1). کلینى، اصول کافى، تهران، مکتبه الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 492؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتى، ص .316 برخى تولد او را در نیمه رجب همان سال نوشته اند (طبرسى، اعلام الورى، الطبعه الثالثه، دار الکتب الاسلامیه، ص 344).
(2). کلینى، همان کتاب، ص 315 و 492؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، قم، المطبعه العلمیه، ج 4، ص 379.
(3). مسعودى، اثبات الوصیه، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، 1374 ه.ق، ص 209.
(4). «قدّست امّ ولدته خلقت طاهره مطهره» (مجلسى، بحار الأنوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1395 ه.ق، ج 50، ص 15).
(5). کلینى، همان کتاب، ص 492؛ شیخ مفید، همان کتاب، ص 316؛ طبرسى، همان کتاب، ص 344.
(6). گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390 ش، چاپ بیست و سوم، ص 529.



اشعار منسوب به حضرت ام البنین (سلام الله علیها)


لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ
واى بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان که مرا به یاد شیران بیشه‏ام می ‏اندازى

کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
من پسرانى داشتم که به خاطر آنان مرا ام البنین می خواندند ولی امروز دیگر پسری ندارم

أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
چهار پسر که مانند کرکسهای کوهسار بودند و با بریده شدن رگ حیات یکى پس از دیگرى به مرگ پیوستند

تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعا طَعِینَ
بر سر نعش آنها نیزه ها به ستیزه برخاستند و همه آنان از زخم نیزه به خاک افتادند

یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ
اى کاش می ‏دانستم آیا چنان که خبر دادند؛ عباس من دست راستش قطع شده بوده است؟