او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایام فاطمیه» ثبت شده است

وصایای حضرت زهرا (سلام الله علیها) به امیرالمؤمنین (علیه السلام)

(روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ابن فتّال نیشابوری، ج‏1، ص150-151)

 

ثُمَّ مَرِضَتْ مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا نُعِیَتْ إِلَیْهَا نَفْسُهَا دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ وَجَّهَتْ خَلْفَ عَلِیٍّ وَ أَحْضَرَتْهُ فَقَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ 

نَفْسِی وَ إِنَّنِی لَأَرَى مَا بِی لَا أَشُکُّ إِلَّا أَنَّنِی لَاحِقَةٌ بِأَبِی سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی قَالَ لَهَا عَلِیٌّ أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ 

رَسُولِ اللَّهِ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ ثُمَّ قَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ 

أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتِی فَقَدْ عَزَّ عَلَیَّ بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهُ 

جَدَّدَ عَلَیَّ مُصِیبَةَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکَ وَ فَقْدُکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ 

مُصِیبَةٌ لَا عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی 

وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی ثُمَّ قَالَتْ جَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی خَیْرَ الْجَزَاءِ یَا ابْنَ عَمِّ . أُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً 

فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکَةَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ فَقَالَ لَهَا صِفِیهِ إِلَیَّ فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ فِی وَجْهِ الْأَرْضِ ذَلِکَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا عَمِلَ 

أَحَدٌ ثُمَّ قَالَتْ أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِی وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ 

مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا


سپس فاطمه سخت بیمار شد و چون احساس به فرا رسیدن مرگ خویش کرد، ام ایمن‏ و اسماء بنت 

عمیس را احضار فرمود و کسى را به دنبال على‏ (ع) فرستاد و چون على (ع) آمد، به او گفت: اى پسر 

عمو! احساس مى‏کنم که مرگ من فرا رسیده است و چنانم که تردید ندارم به اینکه هر ساعت به 

پیوستن به پدرم نزدیک‏تر مى‏شوم و اکنون به چیزهایى که در دل دارم ترا وصیت مى‏کنم. على علیه 

السلام فرمود: اى دختر رسول خدا! به آنچه مى‏خواهى وصیت کن، و کنار بالین او نشست و هر که را در 

خانه بود، از خانه بیرون کرد. سپس فرمود: اى پسر عمو! مى‏دانى که هرگز دروغ نگفته‏ام و از هنگامى 

که با یک دیگر زندگى مشترک داریم با تو مخالفتى نکرده‏ام. على فرمود: پناه بر خدا که تو به احکام 

خدا داناتر و پرهیزکارتر و بهتر از آنى و بیشتر از آن از خدا مى‏ترسى که من فرداى قیامت بتوانم بگویم 

که مخالفتى با من روا داشته‏اى و مفارقت و از دست دادن تو بر من سخت گران است، ولى افسوس که 

از این جدایى چاره نیست و به خدا سوگند با مرگ تو مصیبت از دست دادن پیامبر (ص) بر من تازه 

مى‏شود و مرگ تو و از دست دادن تو مصیبتى بسیار بزرگ است، ولى همگان از خداییم و همگان به 

سوى او باز گردنده‏ایم و این مصیبت چه سخت و درد انگیز و دشوار و اندوه افزاست. و این اندوهى 

است که چیزى مایه تسکین آن نیست و هیچ چیز آن را جبران نمى‏کند، و ساعتى هر دو گریستند و على 

(ع) سر فاطمه (ع) را بر سینه نهاد و گفت: به آنچه مى‏خواهى وصیت کن که به هر چه وصیت کنى 

رفتار خواهم کرد و فرمان تو را بر خواسته خود ترجیح مى‏دهم. فاطمه (ع) فرمود: وصیت مى‏کنم براى 

حمل جسد من تابوتى بسازى که تصویر آن را دیدم و فرشتگان نشانم دادند. على گفت: چگونگى آن را 

توصیف کن، و فاطمه براى او توصیف کرد و على چنان تابوت و سریرى فراهم کرد، و این نخست تابوتى 

بود که ساخته شد و پیش از آن کسى چنان فراهم نساخته بود. فاطمه (ع) سپس فرمود: به تو وصیت 

مى‏کنم که هیچ یک از این کسان که بر من ستم روا داشتند و حق مرا گرفتند، در تشییع جنازه‏ام 

حاضر نشوند که آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدایند و اجازه مده که هیچ یک از پیروان ایشان هم 

شرکت کنند و چون چشمهاى مردم به خواب رفت و آرام گرفت، مرا در نیمه شب به خاک بسپار. و در 

این هنگام فاطمه که درودهاى خداوند بر او و پدرش و شوهرش و فرزندانش باد رحلت کرد.