او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

۳۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «او می آید» ثبت شده است

دانلود سخنرانی استاد رفیعی با موضوع 5 سفارش پیامبر اکرم (ص) به سلمان فارسی
از سری مباحث بر بال سخن 
سال 1389
 

مجموعه ادعیه و مناجات های مربوط به "ماه مبارک شعبان" که توسط حاج میثم مطیعی اجرا شده است،‌ به صورت صوتی آماده دریافت می باشد.

برای دریافت به لینک زیر مراجعه کنید.


برای سلامتی امام زمان (عج) صلوات

گلچین صوتی مداحی به مناسبت " جشن میلاد سرداران کربلا " اجرا شده از سال 1392 تا 1393 با نوای حاج میثم مطیعی و حاج امیر عباسی، در لینک زیر آماده دریافت می باشد.

برای سلامتی امام زمان (عج) صلوات

دانلود شب میلاد امام حسین (ع) [1394-1436] هیأت رایة العباس (ع)
با تشکر از پایگاه رسمی هیات رایه العباس (ع)
در ادامه می‌توانید نواهای میلاد آقا امام حسین (ع) با نوای حاج محمود کریمی را دریافت کنید.

 
 
 
 
 
 
 


 

امام کاظم علیه‌السلام و مبارزه با زره تقیه

 


گلچین صوتی مداحی به مناسبت " شهادت امام موسی کاظم (ع) " با نوای حاج میثم مطیعی که از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۳ اجرا شده است، در لینک زیر آماده دریافت می باشد.

برای سلامتی امام زمان عج صلوات

مقام معظّم رهبری: جنبه وحشیانه، بر جنبه متین و باوقار سیاست خارجی عربستان سلطه یافته است.

چگونه پیکر حاج همت شناسایی شد

من با همین ماشینی که آمده بودم، آمدم لب آب و با قایق‌ از جزیره رد شدم و با ماشینی دیگر رفتم اندیمشک. وقتی رسیدم معراج با یک صحنه بسیار بسیار بدی مواجه شدم. آن صحنه کربلای خانم حضرت زینب(س) را در ذهنم تدایی کرد. البته ما کجا و آن بانو کجا؟! ولی حس کردم تاریخ تکرار شد، زمانی را دیدم که حضرت زینب(س) دست خالی به مدینه برمی‌گردد؛ چه اتفاقی می‌افتد؟ 

جسمی که می‌گفتند ممکن است حاجی باشد بی جان جلویم بود. کل لشکر هر وقت حاجی را می‌دیدند نوکری همراهش بود، حالا نوکر هست و حاج همت همراه او نیست.

چون پیکر حاجی قابل شناسایی نبود همه منتظر بودند تا من بیایم. وقتی رسیدم لب کانتینر یک وضع بدی بود، کاش دوربینی بود فیلمبرداری می‌کرد. همه گریه می‌کردند. 

رفتم داخل و وقتی جسم او را دیدم گفتم این حاجی است، همه گفتند: نه این حاجی نیست.

با تاکید گفتم: این حاجی است. به آقای عبادیان گفتم: مگر تو دوتا بادگیر سبز به من ندادی گفتی یکی را تو بردار و یکی را حاجی بردارد؟ مگر دو تا عرق‌گیر عنابی ندادی یکی به من و یکی به حاجی؟ مگر دو چراغ قوه به ما ندادی و ...

گفت: چرا.

 بعد یقه محمد ابراهیم را باز کردم، عرق‌گیر را دیدم و گفتم: این عرق‌گیر حاجی است. چراغ قوه را هم از جیبش درآوردم و یکدفعه زدم زیر گریه و دوباره گفتم: حاجی است! 


خاطره ای باقر شیبانی یکی از نیروهای قدیمی لشکر 27 محمد رسول الله(ص).