او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

۳۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «او می آید» ثبت شده است

 

 

مداحی حماسی هیهات مناالذّله با نوای حاج ابوذر بیوکافی

 

 

 

 

 

سردار امیر علی حاجی زاده با بیان اینکه آمریکایی ها با دیدن RQ170 ایرانی سکته ناقصشان کامل می شود، تاکید کرد: نمونه آمریکایی آن را چون غنیمت است پس نمی دهیم اما اگر تحریم‌های ایران علیه آمریکا برداشته شود شاید یک نمونه ایرانی را به آمریکا بدهیم.



این متن زیبا و تاثیر گذار را تقدیمت میکنم همراه با بهترین آرزوها


 بازی روزگار نوشته ای از دکتر حسابی



همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم...



انسان عاشق زیبایی نمی شود، بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست...



انسان های بزرگ دو دل دارند:

 دلی که درد می کشد و پنهان است، دلی که میخندد و آشکار است...



همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد...



عشق مانند نواختن پیانو است، ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی...



دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم...



اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود...



عشق در لحظه پدید می آید. دوست داشتن در امتداد زمان و این :

اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است...


أنا علی، أنا بن مکة و منی
من یادگار غربت خون خدام
امام دوم قیام کربلام
آه از غمِ، غارت خیمه ها
از غربتِ، غروب نینوا
از قتلگاه، به روی نیزه رفت
سر بریده از قفا
(واویلا، غریب فاطمه حسین)

ای کربلا چه شد برادر حسین
بگو چه شد علی اکبر حسین
نشسته خون به گوش و گوشواره ای
سه شعبه و گلوی شیر خواره ای
سیلی زدند، به گوش طفلان حرم
شد کربلا، مدینه در چشم ترم
بار دگر، مانده میان شعله ها
پهلو شکسته مادرم
(یا زهرا خوش آمدی به کربلا)

شاعر: میلاد عرفان پور


خطبه زین العابدین علیه السلام در کوفه
منبع: لهوف؛ سید بن طاووس، : ص ١٩٩

إنَّ زَینَ العابِدینَ علیه السلام أومَأَ إلَى النّاسِ أنِ اسکُتوا ، فَسَکَتوا ، فَقامَ قائِما ، فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَیهِ ، وذَکَرَ النَّبِیَّ بِما هُوَ أهلُهُ فَصَلّى عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : أیُّهَا النّاسُ ! مَن عَرَفَنی فَقَد عَرَفَنی ، ومَن لَم یَعرِفنی فَأَنَا اُعَرِّفُهُ بِنَفسی : أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ، أنَا ابنُ المَذبوحِ بِشَطِّ الفُراتِ مِن غَیرِ ذَحلٍ ولا تِراتٍ ، أنَا ابنُ مَنِ انتُهِکَ حَریمُهُ وسُلِبَ نَعیمُهُ وَانتُهِبَ مالُهُ وسُبِیَ عِیالُهُ ، أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا وکَفى بِذلِکَ فَخرا . أیُّهَا النّاسُ ! ناشَدتُکُمُ اللّه َ ، هَل تَعلَمونَ أنَّکُم کَتَبتُم إلى أبی وخَدَعتُموهُ ، وأعطَیتُموهُ مِن أنفُسِکُمُ العَهدَ وَالمیثاقَ وَالبَیعَةَ وقاتَلتُموهُ وخَذَلتُموهُ ؟ ! فَتَبّا لِما قَدَّمتُم لِأَنفُسِکُم وسوءا لِرَأیِکُم ، بِأَیَّةِ عَینٍ تَنظُرونَ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله إذ یَقولُ لَکُم : قَتَلتُم عِترَتی وَانتَهَکتُم حُرمَتی فَلَستُم مِن اُمَّتی ؟ !
قالَ الرّاوی : فَارتَفَعَت أصواتُ النّاسِ مِن کُلِّ ناحِیَةٍ ، ویَقولُ بَعضُهُم لِبَعضٍ : هَلَکتُم وما تَعلَمونَ .
فَقالَ علیه السلام : رَحِمَ اللّه ُ امرَأً قَبِلَ نَصیحَتی وحَفِظَ وَصِیَّتی فِی اللّه ِ وفی رَسولِهِ وأهلِ بَیتِهِ ، فَإِنَّ لَنا فی رَسولِ اللّه ِ اُسوَةً حَسَنَةً
فَقالوا بِأَجمَعِهِم : نَحنُ کُلُّنا یَابنَ رَسولِ اللّه ِ سامِعونَ مُطیعونَ ، حافِظونَ لِذِمامِکَ غَیرَ زاهِدینَ فیکَ ولا راغِبینَ عَنکَ ، فَأمُرنا بِأَمرِکَ یَرحَمُکَ اللّه ُ ، فَإِنّا حَربٌ لِحَربِکَ وسِلمٌ لِسِلمِکَ ، لَنَأخُذَنَّ یَزیدَ ونَبرَأُ مِمَّن ظَلَمَکَ وظَلَمَنا .
فَقالَ علیه السلام : هَیهاتَ هَیهاتَ ! أیُّهَا الغَدَرَةُ المَکَرَةُ ، حیلَ بَینَکُم وبَینَ شَهَواتِ أنفُسِکُم ، أتُریدونَ أن تَأتوا إلَیَّ کَما أتَیتُم إلى أبی مِن قَبلُ ؟ ! کَلّا ورَبِّ الرّاقِصاتِ ، فَإِنَّ الجُرحَ لَمّا یَندَمِل ، قُتِلَ أبی صَلَواتُ اللّه ِ عَلَیهِ بِالأَمسِ وأهلُ بَیتِهِ مَعَهُ ، ولَم یُنسِنی ثُکلَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وثُکلَ أبی وبَنی أبی ، ووَجدُهُ بَینَ لَهَواتی ، ومَرارَتُهُ بَینَ حَناجِری وحَلقی ، وغُصَصُهُ تَجری فی فِراشِ صَدری ، ومَسأَلَتی أن لا تَکونوا لَنا ولا عَلَینا .
ثُمَّ قالَ :
لا غَروَ إن قُتِلَ الحُسَینُ وشَیخُهُ
قَد کانَ خَیرا مِن حُسَینٍ وأکرَما
فَلا تَفرَحوا یا أهلَ کوفانَ بِالَّذی
أصابَ حُسَینا کانَ ذلِکَ أعظَما
قَتیلٌ بِشَطِّ النَّهرِ روحی فِداؤُهُ
جَزاءُ الَّذی أرداهُ نارُ جَهَنَّما
ثُمَّ قالَ علیه السلام : رَضینا مِنکُم رَأسا بِرَأسٍ ، فَلا یَومَ لَنا ولا عَلَینا

ترجمه: امام زین العابدین علیه السلام به مردم اشاره کرد که : «ساکت شوید آنان ساکت شدند . امام علیه السلام برخاست و پس از حمد و ثناى خداوند و یادکرد پیامبر صلى الله علیه و آله ـ آن گونه که سزامندش بود ـ و درود فرستادن بر او فرمود : «اى مردم! هر کس مرا مى شناسد ، که مى شناسد . هر کس مرا نمى شناسد ، خودم را به او مى شناسانم . من ، على بن الحسین بن على بن ابى طالب هستم . من پسر کسى هستم که در رود فرات ، بدون آن که کسى از شما را کشته باشد و خونى ریخته باشد ، سر بُریده شد . من پسر کسى هستم که حریمش هتک شد و نعمتش سلب گردید و مالش به غارت رفت و خانواده اش اسیر شدند . من پسر کسى هستم که او را در میان گرفتند و پس از مدّتى کشتند و این براى افتخار من ، کافى است .
اى مردم! شما را به خدا سوگند مى دهم ، آیا مى دانید که شما به پدرم نامه نوشتید و به او نیرنگ زدید و از سوى خود با او عهد و پیمان بستید و دست بیعت به او دادید و سپس با او جنگیدید و او را وا نهادید؟
نابود باد آنچه براى خود ، پیش فرستاده اید و بدا به رأیتان ! با چه چشمى به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى نگرید ، آن گاه که به شما مى گوید : خاندانم را کُشتید و حرمتم را هتک کردید . پس شما از امّت من نیستید » .
صداى مردم از هر سو بلند شد و به همدیگر گفتند : هلاک شده اید و نمى دانید
امام علیه السلام فرمود : «خدا ، رحمت کند کسى را که اندرزم را بپذیرد و سفارشم را در باره خدا ، پیامبر صلى الله علیه و آله و خاندانش حفظ کند ، که پیامبر خدا ، الگویى نیکو براى ماست.
آنان ، همگى گفتند : اى فرزند پیامبر خدا ! همه ما گوش به فرمان و مطیعیم و عهد تو را پاس مى داریم . نه به آن ، بى رغبتى مى کنیم و نه از آن ، روى مى گردانیم . خدا ، تو را رحمت کند ! هر فرمانى که مى خواهى ، بده . جنگ تو ، جنگ ما و صلح تو ، صلح ماست . ما [حمله مى کنیم و] یزید را دستگیر مى کنیم و از هر که بر تو و ما ستم کرده ، بیزارى مى جوییم .
امام علیه السلام فرمود : «دور باد ، دور باد! اى خیانتکاران مکّار ! میان شما و هوس هایتان ، فاصله افتاده است . آیا مى خواهید با من همان کنید که پیش تر با پدرم کردید؟! هرگز! به پروردگارِ اَختران ، سوگند که هنوز زخم ، التیام نیافته است . پدرم ـ که درودهاى خدا بر او باد ـ و خانواده اش ، همین دیروز کشته شده اند و هنوز از دست رفتن پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و پدرم و پسران پدرم را از یاد نبرده ام و اندوهش میان سینه ام ، و تلخى اش در گلو و حلقم ، و غصّه هایش در تخت سینه ام جارى است و درخواستم این است که نه با ما و نه بر ضدّ ما باشید .
سپس فرمود :
شگفت نیست ، اگر حسین کشته شد ؛ چرا که پدرش نیز [کشته] شد ؛
همو که از حسین ، بهتر و شریف تر بود
اى کوفیان ! به آنچه بر حسین گذشته ، شادى نکنید
که این ، جرمش بزرگ تر است .
کشته اى به کنار رود [فرات] ! جانم فدایش
سزاى کسى که او را به خاک افکنْد ، دوزخ است

سپس فرمود : «ما در عوضِ هر یک کشته ، به همان کشتگان [شما در میدان جنگ] ، راضى هستیم و دیگر ، پس از این ، هیچ روزى ، نه به سود ما و نه به ضرر ما ، جنگى نخواهیم داشت .

امام علی علیه السلام:


ألا فَمَن ثَبَتَ مِنهُم عَلَی دینِهِ وَ لَم یَقسُ قَلبُهُ لِطولِ أمَدِ غَیبَةِ إمامِهِ فَهو مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القیامَة


بدانید آنان که در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند 

بود.


بحارالانوار. ج51 -ص109



 امام موسی کاظم علیه السلام:


أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ‌ إِنتِظارُ‌ الفَرَجِ؛


بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.


تحف العقول ص403


 

 امام حسین علیه‏ السلام:

 

فى بَیانِ ما یَحدُثُ فى زَمَنِ ظُهورِ المامِ الحُجَّةِ علیه‏السلام : وَ لَتَنزِلَنَّ البَرَکَةُ مِنَ السَّماءِ اِلَى الرضِ حَتّى اِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَقصِفُ مِمّا یَزیدُ اللّه‏ُ فیها مِنَ الثَّمَرَةِ وَ لَتُوکَلُ ثَمَرةُ الشِّتاءِ فِى الصَّیفِ وَ ثَمَرَةُ الصَّیفِ فِى الشِّتاءِ وَ ذلِکَ قَولُهُ تعالى: «وَ لَو اَنَّ اَهلَ القُرى آمَنوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الرضِ وَلکِن کَذَّبُوا»؛

 

در بیان آنچه هنگام ظهور امام زمان علیه‏ السلام رخ مى ‏دهد : برکت از آسمان به سوى زمین فرو مى ‏ریزد، تا آن‏جا که درخت از میوه فراوانى که خداوند در آن مى‏افزاید، مى‏ شکند. (مردم) میوه زمستان را در تابستان و میوه تابستان را در زمستان مى‏ خورند و این معناى سخن خداوند است که: (و اگر مردمِ آبادى‏ ها ایمان مى ‏آوردند و تقوا پیشه مى‏ کردند، برکت‏هایى از آسمان و زمین به روى آنان مى‏ گشودیم، لیکن تکذیب کردند)

 

الخرائج و الجرائح ج2 ،ص849


 هفت بهره برای ایمان

 روایتی در اصول کافی از امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «إنّ الله عزّوجل وضع الایمان علی سبعه أسهُم»،‌ خداوند ایمان را بر هفت سهم وضع  کرده است. هفت حظ و بهره برای ایمان هست، اگر شما ایمان داشته باشید هفت چیز دارید. ان‌شاالله ما این هفت تا را داشته باشیم.


 دشمنان اهل‌بیت ریشه تمام شرها هستند


 1. علی البرّ: از آدم‌های با ایمان همه کار خوب سر می‌زند. آدم با ایمان کار بد ازش سر نمی‌زند. اصلا تمام کارهای خوب مال مومن است. شما  ببینید از اول اسلام تا حالا هر چی خیر بوده از شیعه بوده از غیر شیعه ما چیزی ندیدیم: بن لادن، ملا عمر، یاسر عرفات، صدام اینها جز شر چیزی  نبوده، در حالی‌که علمای ما مرحوم مجلسی‌ها، سید مرتضی‌ها، سید رضی‌ها، امام‌ها همه خیر بودند.


 لذا در حدیث آمده اهل‌بیت فرمودند: «نحن اصل کلّ خیر» ما ریشه همه خوبی‌ها هستیم «و اعدائنا اصل کلّ شر» دشمنان ما ریشه همه شرها  هستند.


 بهترین نحوه معرفی شیعه 


 واقعا الآن یک کتاب بزرگ از این حدیث می‌شود نوشت؛ بگردید در روایات. تمام خیراتی که از اهل بیت و شیعه از صدر اسلام به اسلام رسیده  بنویسید و شرهایی که از دشمنان رسیده از هارون‌الرشیدها، منصور دوانیقی‌ها، بنی‌امیه‌ها، بنی‌العباس‌ها، زمان ما صدام‌ها، یاسر عرفات‌ها، بن  لادن، ملا عمر چقدر کشتند در افغانستان.


 یک کتاب خیلی عالی می‌شود. به چند زبان هم ترجمه بشود. در تمام دنیا این کتاب پخش بشود، آن وقت شیعه معرفی می‌شود و می‌توان شیعه  را بعد از انقلاب دنیا کمی شناخت.


 شیعه؛ گنج نهایی که بعد از انقلاب در دنیا صدا کرد


 روایتی دارد که خدا می‌فرماید: من گنج نهانی بودم «أحببتُ أن اُعرف» دلم می‌خواست شناخته بشوم «فخلقتُ الخلق لکی اُعرف» مخلوقات را  خلق کردم تا شناخته بشوم. علتی که خدا این مخلوقات را خلق کرده برای این است که شناخته بشود.


  حالا شیعه هم گنج نهانی بوده بعد از انقلاب در دنیا صدا کرده، چطور در شیعه یک امام (ره) بوده که [بنیان گذار یک همچین انقلابی شد] . یک  وقت یک پیش نمازی داشتیم که اهل سامرا بود گفت من یک سفر رفتم سامرا اقوامم را ببینم، انقلاب شده بود. می‌گفت سنی‌های سامرا لباس  زنانه برده بودند برای آخوندهایشان، به آخوندهایشان می‌گفتند شما این لباس‌های زنانه را بپوشید، شما چرا مثل امام کاری نکردید، شما کی  هستید؟ چی هستی؟ صدای سنی‌ها در آمده بود لباس زنانه برای آخوندهایشان برده بودند، یعنی شما مرد نیستید، امام مرد بود، یک مرد آنها  ندارند، ما که ندیدم.


 اگر این امامی که ما داشتیم در آنها پیدا می‌شد و این انقلاب را آنها می‌کردند من در شیعه بودنم شک می‌کردم، اما الآن ما یقین می‌کنیم که ما [بر  حقیم] این حدیث را حفظ کنید «نحن اصل کلّ خیر و اعدائنا اصل کلّ شر» و ما این را دیدیم با چشممان.


 باید تاریخ خیلی مطالعه کنید، اگر بخواهد کتاب کسی بنویسد باید از اول اسلام ریشه‌یابی کند تمام شخصیت‌های علمی اهل تسنن را ببیند اینها  چه کردند، امثال هارون‌ها، منصور دوانیقی‌ها، تمام اینها حتی عمر و ابوبکر و عثمان‌ها، اینها چه بلایی به سر اسلام آوردند. اینها همه را بنویسد و  اهل‌بیت(علیه السلام) چقدر مظلوم بودند، امیر المومنین 25 سال در خانه نشست، باید از مظلومیت امیر المومنین کتاب بنویسند.


 بنویسند علمای شیعه را کشتند، شهید اول، شهید ثانی. این کتاب مرحوم امینی صاحب الغدیر کتاب شهدای راه فضیلت را بگیرید مطالعه کنید  ببینید علمای شیعه چقدر کشته شدند. حالا آشیخ فضل الله نوری را ما یادمان هست، شهید مدرس را یادمان هست و الا خیلی از صدر اسلام  علمای شیعه به درجه رفیع شهادت رسیدند.


 یک مرحوم مجلسی که محی‌الشریعه به او لقب دادند که شریعت را زنده کرد در تمام اهل تسنن یک مرحوم مجلسی نبوده. خیلی این حدیث  عالیست. خیلی دلم می‌خواهد ده بیست جلد کتاب کسی بنویسد راجع به این حدیث.


 2. صدق: آدم‌های دروغگو ایمانشان ضعیف است، ایمانشان کامل نیست چون سهمی از ایمان ندارند. طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی  صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست، مرحوم آیت الله بروجردی شنیدم فرمود از اول جوانی یک دروغ نگفتم. خیلی [بزرگ] است این حرف.


 3. یقین: «اللهم إنّ أسئلک ایمانا تباشر به قلبی و یقینا» خدا به ما یقین بدهد، از خدا یقین بخواهید. زید بن حارثه می‌گفت اینقدر یقین دارم که  شب‌ها خوابم نمی‌برد، حضرت فرمودند یا زید کیف أصبحت؟ چگونه صبح کردی؟ گفت: «أصبحت موقنا» صبح کردن در حال یقین. حضرت فرمودند:  «لکل شیء علامه فما علامه یقینک؟» هر چیزی نشانه‌ای دارد نشانه یقین تو چیست؟ گفت: نشانه یقینم اینست که شب‌ها خوابم نمی‌برد.


 الهی! هر که سحر ندارد ز خود خبر ندارد


 قربان خودمان که سرمان را روی متکا می‌گذاریم عالم را آب ببرد ما را خواب می‌برد. صبح هم باید بعضی‌ها را با منجنیق برای نماز صبح بیدار کرد،  چون ایمان و یقین ندارد. کسی که نماز صبحش قضا بشود یا حتی طلبه‌ای که نماز شبش قضا بشود. یک عبارتی از کتاب الهی آیت‌الله حسن‌زاده  آملی گفتم: الهی هر که سحر ندارد ز خود خبر ندارد. یعنی خودش را نشناخته، طلبه‌ای که سحر بلند نشود به درد آخوندی نمی‌خورد.


 4. رضا: نان و پنیر خدا به تو داد راضی باش. یکی از صفات خوب سگ اینست که راضی است به هر چه صاحبش به او بدهد، از صاحبش ناراضی  نیست.


 5. وفا: قول دادی امروز بروی خانه پدر زنت باید بروی. یک کسی قول داده بود، تهیه هم دیده بودند نرفته بود خب این وفا ندارد. وفای به عهد یا با  خدا یا با خلق خدا.


 کسانی که ایمان دارند باید بروند دنبال علم


 6. علم: کسانی که ایمان دارند باید بروند دنبال علم، قدیم پیرمرد‌ها هم درس می‌خواندند.


 7. حلم: بردباری یعنی اینکه اگر کسی به شما فحش داد شما سرت را بنداز پایین و برو، هیچ اعتنایی نکن.


 از علمای بزرگ، کاشف الغطاء روی سجاده نشسته بود، مرجع بود. یک سیدی آمد پول می‌خواست، فرمودند هرچه بوده داده‌ام به فقرا پول ندارم.  یک آب دهن انداخت به صورت کاشف الغطاء. بین صف جماعت، پاشد عبایش را گرفت، مرجع تقلید بین صف جماعت گفت هر که محاسن شیخ را  دوست دارد به این سید کمک کند، عبا پر شد، سید آباد شد.


 لذا حدیث دارد: علمتان را به حلم زینت بدهید. عالم باید حلیم باشد، بردبار باشد. یک نفر دو تا کتاب نوشته بود می‌خواست چاپ کند بانی پیدا  نکرد،  یکی از کتاب‌ها گم شد. یک آقایی کتاب را پیدا کرد و به اسم خودش چاپ کرد. این آقا فهمید، هیچ ناراحت نشد، جلد دوم را هم فرستاد برای  آن آقا. گفت آقا غرض ما این بود که این کتاب چاپ بشود. در دسترس مردم باشد مردم از این کتاب استفاده کنند. حالا شما آن را چاپ کردید به اسم  خودتان تقاضا می‌کنم دومی را هم به اسم خودتان چاپ کنید.