او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

۱۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهل بیت» ثبت شده است


 


دوشنبه سیزده محرم الحرام سال 61 هجری قمری

1. اسراى اهل بیت(علیهم السلام) در مجلس ابن زیاد

پس از آنکه اسرا و سرهاى مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را در برابرش گذاشتند. آنگاه زنان و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجاد(علیه السلام) ـ در حالیکه به طناب بسته بودند ـ وارد مجلس نموده، در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگاه داشتند. در این حال درباریان آن معلون به تماشا ایستاده بودند.[1]


2. اسراى اهل بیت(علیهم السلام) در زندان کوفه

پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیت(علیهم السلام) را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند.[2]


3. خبر شهادت امام حسین(علیه السلام) در مدینه و شام

ابن زیاد به مدینه و شام نامه نوشت و خبر شهادت امام حسین(علیه السلام) را منتشر ساخت.[3]


4 . شهادت عبدالله بن عفیف

عبدالله بن عفیف ازدى بزرگوارى از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و در جنگهاى جمل و صفین دو چشـم خویش را از دست داده بود. لذا مشغول عبادت بود.

او هنگامى که شنید پسر زیاد ملعون به امیرالمؤمنین و امام حسین(علیهما السلام) نسبت کذب مى دهد، از میان جمعیت برخاست و گفت: ساکت باش اى پسر مرجانه، دروغگو تویى و پدر تو که به تو این مقام را داد. اى دشمن خدا! فرزندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مى کشى و در منابر مؤمنین اینچنین سخن مى گویى؟ مأموران خواستند متعرض او شوند که با کمک قبیله اش به خانه رفت، ولى بعد آمدند و خانه او را محاصره کردند. پس از رشادتهاى او و دخترش دستگیر شد و همانطور که از خدا خواسته بود به دست بدترین خلق یعنى ابن زیاد به شهادت رسید.[4]


---------------------

منابع:

[1] . الوقایع و الحوادث: ج 4 ص 63. وقایع الایام: تتمه محرم، ص 256.

[2] . الوقایع و الحوادث: ج محرم ص 94. وقایع الایام: تتمه محرم، ص 263.

[3] . الوقایع و الحوادث: ج محرم ص 96. وقایع الایام: تتمه محرم، ص 263.

---------------------


التماس دعا



شنبه یازدهم محرم الحرام سال 61 هجری قمری


1. حرکت کاروان اسرا از کربلا

عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتى روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر(ص) را بر شتران بى جهاز سوار کردند و سید سجاد(ع) را نیز با غلِ جامعه بر شتر سوار کردند. هنگامى که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین(ع) افتاد، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به صیحه و ندبه برداشتند.[1]


2. تشکیل مجلس ابن زیاد

روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد. ابن زیاد اذن عمومى داد تا مردم در مجلس حاضر شوند. سپس رأس مطهر امام حسین(علیه السلام) را نزد او گذاشتند و او نگاه مى کرد و تبسم مى نمود و با چوبى که در دست داشت جسارت مى نمود.[ 2]


3. حرکت اهل بیت امام حسین(علیه السلام) به سوى کوفه

عصر روز یازدهم اهل بیت(علیهم السلام) را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند.[ 3] نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. لذا آن بزرگواران داغدار و مصیبت زده را تا صبح پشت دروازه هاى کوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد، و بسان فرماندهى که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اُسراء وارد کوفه شد.[4]



---------------------

منابع:

[1] . قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 184 . فیض العلام: ص 156. معالى السبطین: ج 2 ص 90.

[2] . اعلام الورى: ج 1 ص 471 .

[3] . اعلام الورى: ج 1 ص 471 .

[4] . قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 204.

---------------------


التماس دعا




1.در شب عاشورا به "محمد بن بشیر حضرمی" یکی از یاران امام حسین (ع) خبر دادند که فرزندت در سرحدّ ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو می‏کنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم. امام حسین (ع)چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد کردن فرزندت بکوش. محمد بن بشیر گفت: در حالی که زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین کنم و از تو جدا شوم. امام (ع)پنج جامه به او داد که هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت که همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف کند.[1]

 
 2. امام حسین (ع) در شب عاشورا یاران خود را جمع کرد و فرمود: " خداوند را با بهترین سپاس ها شگرگزارم و در خوشی و سختی، او را می ستایم. پروردگارا، از این که ما را به نبوت گرامی داشتی، علم قرآن و دانش دین را به ما کرامت فرمودی و گوشی شنوا، چشمی بینا و دلی آگاه به ما عطا کردی از تو سپاسگزاریم. خداوندا، ما را در زمره سپاسگزاران خود قرار ده. من یارانی بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتی فرمانبردارتر و به صله رحم پایبندتر از اهل بیتم نمی شناسم. خداوند شما را برای یاری من جزای خیر دهد. من می دانم که فردا کار ما با اینان به جنگ خواهد انجامید. بیعت خود را از شما بر می دارم و به شما اجازه می دهم از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید و در روستاها و شهرها پراکنده شوید تا خداوند فرج خود را برساند و شما نجات یابید. این مردم، مرا می خواهند و چون بر من دست یابند با شما کاری ندارند. " [2]

 3.امام حسین (ع) در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد. در این مجلس "قاسم بن الحسن" به امام (ع)عرض کرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد: ای عمو! مرگ در کام من از عسل شیرین‏تر است. امام (ع) فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنکه به رنج سختی مبتلا شوی، و همچنین پسرم عبداللّه‏ (کودک شیرخوار) به شهادت خواهد رسید. قاسم گفت: مگر لشکر دشمن به خیمه‏ها هم حمله می‏کنند؟ امام علیه‏السلام به ماجرای شهادت عبداللّه‏ اشاره نمودند که قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند.[3]

 4.امام (ع) در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه‏ها حفر کنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاکی که در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه‏السلام بسیار سودمند بود.[4]
 5. مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند "امالی" نوشته است: شب عاشورا حضرت علی‏اکبر (ع) و 30 نفر از اصحاب به دستور امام (ع) از شریعه فرات آب آوردند. امام (ع) به یاران خود فرمود: برخیزید، غسل کنید و وضو بگیرید که این آخرین توشه شماست.[5]


 ---------
منابع: [1]. الملهوف، ص39.
[2]. ارشاد مفید، ج 2، ص 93.
[3]. نفس المهموم، ص230.
 [4]. الامام الحسین و اصحابه، ص257.
[5]. امالی شیخ صدوق، مجلس30. 


---------
 التماس دعا