شوق پریدنه، تو قلب تو ولی
پلکی بزن نگاهی کن، به غربت علی
زهرا زهرا، یا بنتَ خیرِ الانبیاء
کلِّمینی، بنتُ النبیِ المصطفی
بی جوابه، این نالههای من چرا؟
أنا ابنُ عَمِّکِ علی، چشماتو باز کن که بازم
گریه کنم از غربتت، گریه کنی از غربتم
(بمان کنارم)
زهرا زهرا
امشب چه غصه ای، تو دل زینبه
گمونم خونده از نگات، که آخرین شبه
یا میمیرم، از نفسای آخرت
یا میکشه، منو نگاه دخترت
ببین چطور، پر میزنه دور و برت
ببین که با بغض و سکوت، نگاه زینب چی میگه
کاشکی میشد که پیشمون، میموندی یک کم دیگه
(هستی حیدر)
مادر مادر
چادر نمازمو، سر میکنم برات
شاید دوباره ببینم، لبخندو رو لبات
یادش به خیر، وقتی چادر کردی سرم
گفتی چقد، چادر میاد به دخترم
لبخندت رو، از خاطرم نمیبرم
گفتی حجاب حکم خداست، هنوز تو گوشمه صدات
وقتی که یادم میدادی، آیه قل للمؤمنات*...
(مادر خوبم)
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها
وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ ...(سوره نور؛ آیه 31)
و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند...
شاعر: محمد مهدی سیار