او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

کلیپی از استاد عالی از ماجرای عنایت امام زمان (عج) به پیرزن آلمانی



«اریک شولتز»، سخنگوی کاخ سفید روز جمعه در کنفرانس خبری روزانه به بیانات رئیس‌جمهور ایران که گفته بود «مذاکرات هسته‌ای ما پله اول برای تعامل سازنده با جهان است» واکنش نشان داد.

حجت‌السلام حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران روز جمعه در یکم سخنرانی زنده تلویزیونی گفت: «مذاکرات هسته‌ای ما پله اول برای تعامل سازنده با جهان است. بحث ما فقط هسته‌ای نیست. این نیست که ما امروز یک موضوعی به نام هسته‌ای داریم و می‌خواهیم با دنیا مذاکره کنیم و این موضوع تمام بشود، این پله اول برای رسیدن به بام تعامل سازنده با جهان است.»

داستانی از محمد بن مهزیار به روایت استاد هاشمی نژاد با موضوع کلید جذب محبت امام زمان(عج)

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا ،وزارت امور خارجه آمریکا درباره تفاهم سیاسی حاصل شده با ایران اطلاعیه‌ای را صادر و جزئیات این تفاهم را بیان کرد.

اطلاعیه وزارت خارجه آمریکا درباره تفاهم هسته‌ای حاصل شده با ایران در جریان مذاکرات لوزان شامل موارد زیر است که بر اساس آن ایران برای ۱۵ سال اورانیوم تا ۳.۶۷ درصد غنی سازی خواهد کرد. ذخایر اورانیوم ایران به ۳۰۰ کیلو مواد ۳.۶۷ درصد غنی شده تقلیل خواهد یافت و ایران تحت توافق،۶۱۰۴ سانتریفیوژ خواهد داشت که ۵۰۶۰ عدد آن به مدت ۱۰ سال غنی سازی خواهند کرد و سانتریفیوژهای آن از نوع آی‌آر۱ خواهند بود.

در ادامه متن کامل اطلاعیه وزارت امور خارجه آمریکا درباره تفاهم هسته‌ای با ایران ارائه می شود.

رهبر انقلاب در پیام نوروزی امسال، سال 94 را سالی دانستند که ملت ایران در آن می‌تواند به آرزوهای بزرگی دست پیدا کند. ایشان این آرزوها را در پنج گروه اصلی نام بردند و شرط اصلی تحقق آن را همکاری صمیمانه دولت و ملت دانستند. در این اینفوگرافیک آرزوهای بزرگ رهبر انقلاب برای ملت ایران مرور شده است.

⬅بهت بگن بیابریم کربلا

⬅وسط بین الحرمین سلام بدی

⬅ندونی بری حرم حضرت عباس یاامام حسین

⬅پای برهنه توبین الحرمین راه بیافتی

⬅برسی ورودی حرم حضرت عباس

⬅پشت درحرم بشینی،سلام بدی

⬅باچشم پراشک اذن دخول بخونی

⬅بلندشی،بری روبروی ضریح بایستی

⬅سرتو بندازی پایین،باخجالت بگی فکرنمیکردم بیاریم حرم

⬅به حضرت عباس بگی خیلی آقایی

⬅بری یه بوسه به ضریح بزنی،اشک بریزی

⬅بیای عقبتر،یه زیارت بخونی

⬅بهش بگی اجازه میدی برم پابوس داداشت

⬅دوباره پابرهنه توبین الحرمین راه بیفتی،زیرلب بگی"از حرم تاقتلگه زینب صدامیزد`حسین`

⬅برسی ورودی حرم،ناخداگاه بشینی روزمین دست برسینه سلام بدی

⬅ازباب القبله واردحرم بشی

⬅نگاهت بیفته به ایوون طلاوضریح

⬅چشمت بیفته به قتله گاه

⬅از عشق حسین مجنون بشی

⬅آخرروضه رودرک کنی

⬅یه دل سیرگریه کنی

⬅یادت بیادچقدرحسرت رفتن به حرم رومیخوردی

⬅آروم آروم باسرکج بری جلوضریح دستتو بگیری بالاوبگی"دستمو بگیر آقا"

⬅بری،یه بوسه ازضریح شش گوشش بگیری

⬅برگردی زیرقبه بایستی باچشم‍ گریون زیارت عاشورا بخونی

⬅فقط برافرج امام زمان دعاکنی

⬅بعدبرگردی بشینی روبروی ایوون طلا،یه دل سیر براخودت گریه کنی

رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی

معمای ادب را با همین ابیات حل کردی

رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو
میان اهل عالم در وفا ضرب‌المثل کردی

فرستادی به قربانگاه اسماعیل‌هایت را
همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی

کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند
تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی

چه شیری داده‌ای شیران خود را که شهادت را
درون کامشان شیرین‌تر از شهد و عسل کردی


رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد
به تیغ اشک خود، اعرابشان را بی‌محل کردی

شاعر: محسن رضوانی




اشعار منسوب به حضرت ام البنین (سلام الله علیها)


لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ
واى بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان که مرا به یاد شیران بیشه‏ام می ‏اندازى

کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
من پسرانى داشتم که به خاطر آنان مرا ام البنین می خواندند ولی امروز دیگر پسری ندارم

أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِینِ
چهار پسر که مانند کرکسهای کوهسار بودند و با بریده شدن رگ حیات یکى پس از دیگرى به مرگ پیوستند

تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعا طَعِینَ
بر سر نعش آنها نیزه ها به ستیزه برخاستند و همه آنان از زخم نیزه به خاک افتادند

یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِینِ
اى کاش می ‏دانستم آیا چنان که خبر دادند؛ عباس من دست راستش قطع شده بوده است؟


دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
دوباره گفتم و گفتی: "به روی چشم عزیز!"
فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر
مدام بر لب من "ان یکاد" و "چارقل" است
که چشم بد ز رخت دور بهتر از جانم!
بدون خُود و زره نشنوم به صف زده ای
اگرچه من هم "جوشن کبیر" میخوانم

 

دگر این کاروان یاسی ندارد

که با خود شور و احساسی ندارد
بیا ام البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد