او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام سجاد علیه السلام» ثبت شده است

روزی امام زین‌العابدین(ع) در مسجد الحرام دیدند شخصی در حالی که طواف کعبه می‌کند بلند می‏گوید: اللهم انی اسئلک الصبر. 

امام زین العابدین(ع) با دست مبارک زدند به شانه همین شخصی که طواف می‌کرد و فرمودند...
بجای این دعا بگو:
اللهم انی اسئلک العافیۀ و الشکر علی العافیۀ . خدایا من از تو عافیت می‏خواهم....

فإن الشکر علی العافیۀ خیر من الصبر علی البلاء. سپاسگزاری از عافیتی که خدا داده، بهتر است از صبری که نسبت به بلاء داده است. ....

رَأَى عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام رَجُلًا یَطُوفُ بِالْکَعْبَةِ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الصَّبْرَ قَالَ فَضَرَبَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام عَلَى کَتِفِهِ قَالَ سَأَلْتَ الْبَلَاءَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَافِیَةَ وَ الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِیَةِ‏فَإِنَّ الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِیَةِ خَیْرٌ مِنَ الصَّبْرِ عَلَى الْبَلَاء
بحارالانوار ج92 ص 285 و ص 29

⬅بهت بگن بیابریم کربلا

⬅وسط بین الحرمین سلام بدی

⬅ندونی بری حرم حضرت عباس یاامام حسین

⬅پای برهنه توبین الحرمین راه بیافتی

⬅برسی ورودی حرم حضرت عباس

⬅پشت درحرم بشینی،سلام بدی

⬅باچشم پراشک اذن دخول بخونی

⬅بلندشی،بری روبروی ضریح بایستی

⬅سرتو بندازی پایین،باخجالت بگی فکرنمیکردم بیاریم حرم

⬅به حضرت عباس بگی خیلی آقایی

⬅بری یه بوسه به ضریح بزنی،اشک بریزی

⬅بیای عقبتر،یه زیارت بخونی

⬅بهش بگی اجازه میدی برم پابوس داداشت

⬅دوباره پابرهنه توبین الحرمین راه بیفتی،زیرلب بگی"از حرم تاقتلگه زینب صدامیزد`حسین`

⬅برسی ورودی حرم،ناخداگاه بشینی روزمین دست برسینه سلام بدی

⬅ازباب القبله واردحرم بشی

⬅نگاهت بیفته به ایوون طلاوضریح

⬅چشمت بیفته به قتله گاه

⬅از عشق حسین مجنون بشی

⬅آخرروضه رودرک کنی

⬅یه دل سیرگریه کنی

⬅یادت بیادچقدرحسرت رفتن به حرم رومیخوردی

⬅آروم آروم باسرکج بری جلوضریح دستتو بگیری بالاوبگی"دستمو بگیر آقا"

⬅بری،یه بوسه ازضریح شش گوشش بگیری

⬅برگردی زیرقبه بایستی باچشم‍ گریون زیارت عاشورا بخونی

⬅فقط برافرج امام زمان دعاکنی

⬅بعدبرگردی بشینی روبروی ایوون طلا،یه دل سیر براخودت گریه کنی

 روزى امام سجاد (علیه السلام) به اصحاب خود فرمودند: آیا مى دانید سبب بودن کبوتران در کعبه چیست؟

 گفتند: نه یابن رسول الله شما بفرمائید. حضرت علت را فرمود: در زمان قدیم مردى بود که خانه اى داشت و در میان آن خانه درخت نخلى بود و کبوترى در شکاف آن آشیانه  کرده، پس هر وقت جوجه مى گذارد آن مرد بالاى نخل مى رفت و جوجه هاى آن را مى گرفت و مى کشت.

 مدتى بر این منوال گذشت، پس آن کبوتر از دست آن مرد به خدا شکایت کرد، به آن کبوتر گفته شد این مرتبه که مى آید جوجه هاى تو را بردارد از درخت مى افتد و مى میرد.

 بار دیگر که کبوتر جوجه گذارده بود یک روز دید آن مرد بالاى درخت رفت کبوتر ایستاد ببیند چه مى شود، وقتى آن مرد بالاى درخت رفت صداى سائل و محتاجى از در خانه  بلند شد پائین آمد و به او چیزى داد و برگشت بالاى درخت و جوجه هاى کبوتر را برداشت و کشت و به او آسیبى نرسید.

 کبوتر به خدا نالید و گفت: خدایا پس وعده اى که به من داده بودى چه شد؟ به او گفته شد، که این مرد جان خود را به واسطه آن صدقه اى که داد خرید و بلا از او دفع شد؛ اما ما  به همین زودى نسل تو را زیاد مى کنیم و جائى تو را مسکن مى دهیم که هیچ کس نتواند تا روز قیامت آزارى برساند.

 خداوند آنها را در خانه کعبه منزل داد و در امن و امان قرار داد و کسى نتوانست آنها را صید و شکار کند.


 الهی
 دردهایی هست که نمی توان گفت
 و گفتنی هایی هست که هیچ قلبی محرم آن نیست
 الهی
 اشک هایی هست که با هیچ دوستی نمی توان ریخت
 و زخم هایی هست که هیچ مرحمی آنرا التیام نمی بخشد
 و تنهایی هایی هست که هیچ جمعی آنرا پر نمی کند
 الهی
 پرسش هایی هست که جز تو کسی قادر به پاسخ دادنش نیست
 دردهایی هست که جز تو کسی آنرا نمی گشاید
 قصد هایی هست که جز به توفیق تو میسر نمی شود
 الهی 
 تلاش هایی هست که جز به مدد تو ثمر نمی بخشد
 تغییراتی هست که جز به تقدیر تو ممکن نیست
 و دعاهایی هست که جز به آمین تو اجابت نمی شود
 الهی
 قدم های گمشده ای دارم که تنها هدایتگرش تویی
 و به آزمون هایی دچارم که اگر دستم نگیری و مرا به آنها محک بزنی، شرمنده خواهم شد.
 الهی
 با این همه باکی نیست
 زیرا من همچو تویی دارم
 تویی که همانندی نداری
 رحمتت را هیچ مرزی نیست
 ای تو خالق دعا و مالک" آمین"...
 صحیفه سجادیه


أنا علی، أنا بن مکة و منی
من یادگار غربت خون خدام
امام دوم قیام کربلام
آه از غمِ، غارت خیمه ها
از غربتِ، غروب نینوا
از قتلگاه، به روی نیزه رفت
سر بریده از قفا
(واویلا، غریب فاطمه حسین)

ای کربلا چه شد برادر حسین
بگو چه شد علی اکبر حسین
نشسته خون به گوش و گوشواره ای
سه شعبه و گلوی شیر خواره ای
سیلی زدند، به گوش طفلان حرم
شد کربلا، مدینه در چشم ترم
بار دگر، مانده میان شعله ها
پهلو شکسته مادرم
(یا زهرا خوش آمدی به کربلا)

شاعر: میلاد عرفان پور


خطبه زین العابدین علیه السلام در کوفه
منبع: لهوف؛ سید بن طاووس، : ص ١٩٩

إنَّ زَینَ العابِدینَ علیه السلام أومَأَ إلَى النّاسِ أنِ اسکُتوا ، فَسَکَتوا ، فَقامَ قائِما ، فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَیهِ ، وذَکَرَ النَّبِیَّ بِما هُوَ أهلُهُ فَصَلّى عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : أیُّهَا النّاسُ ! مَن عَرَفَنی فَقَد عَرَفَنی ، ومَن لَم یَعرِفنی فَأَنَا اُعَرِّفُهُ بِنَفسی : أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ، أنَا ابنُ المَذبوحِ بِشَطِّ الفُراتِ مِن غَیرِ ذَحلٍ ولا تِراتٍ ، أنَا ابنُ مَنِ انتُهِکَ حَریمُهُ وسُلِبَ نَعیمُهُ وَانتُهِبَ مالُهُ وسُبِیَ عِیالُهُ ، أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا وکَفى بِذلِکَ فَخرا . أیُّهَا النّاسُ ! ناشَدتُکُمُ اللّه َ ، هَل تَعلَمونَ أنَّکُم کَتَبتُم إلى أبی وخَدَعتُموهُ ، وأعطَیتُموهُ مِن أنفُسِکُمُ العَهدَ وَالمیثاقَ وَالبَیعَةَ وقاتَلتُموهُ وخَذَلتُموهُ ؟ ! فَتَبّا لِما قَدَّمتُم لِأَنفُسِکُم وسوءا لِرَأیِکُم ، بِأَیَّةِ عَینٍ تَنظُرونَ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله إذ یَقولُ لَکُم : قَتَلتُم عِترَتی وَانتَهَکتُم حُرمَتی فَلَستُم مِن اُمَّتی ؟ !
قالَ الرّاوی : فَارتَفَعَت أصواتُ النّاسِ مِن کُلِّ ناحِیَةٍ ، ویَقولُ بَعضُهُم لِبَعضٍ : هَلَکتُم وما تَعلَمونَ .
فَقالَ علیه السلام : رَحِمَ اللّه ُ امرَأً قَبِلَ نَصیحَتی وحَفِظَ وَصِیَّتی فِی اللّه ِ وفی رَسولِهِ وأهلِ بَیتِهِ ، فَإِنَّ لَنا فی رَسولِ اللّه ِ اُسوَةً حَسَنَةً
فَقالوا بِأَجمَعِهِم : نَحنُ کُلُّنا یَابنَ رَسولِ اللّه ِ سامِعونَ مُطیعونَ ، حافِظونَ لِذِمامِکَ غَیرَ زاهِدینَ فیکَ ولا راغِبینَ عَنکَ ، فَأمُرنا بِأَمرِکَ یَرحَمُکَ اللّه ُ ، فَإِنّا حَربٌ لِحَربِکَ وسِلمٌ لِسِلمِکَ ، لَنَأخُذَنَّ یَزیدَ ونَبرَأُ مِمَّن ظَلَمَکَ وظَلَمَنا .
فَقالَ علیه السلام : هَیهاتَ هَیهاتَ ! أیُّهَا الغَدَرَةُ المَکَرَةُ ، حیلَ بَینَکُم وبَینَ شَهَواتِ أنفُسِکُم ، أتُریدونَ أن تَأتوا إلَیَّ کَما أتَیتُم إلى أبی مِن قَبلُ ؟ ! کَلّا ورَبِّ الرّاقِصاتِ ، فَإِنَّ الجُرحَ لَمّا یَندَمِل ، قُتِلَ أبی صَلَواتُ اللّه ِ عَلَیهِ بِالأَمسِ وأهلُ بَیتِهِ مَعَهُ ، ولَم یُنسِنی ثُکلَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وثُکلَ أبی وبَنی أبی ، ووَجدُهُ بَینَ لَهَواتی ، ومَرارَتُهُ بَینَ حَناجِری وحَلقی ، وغُصَصُهُ تَجری فی فِراشِ صَدری ، ومَسأَلَتی أن لا تَکونوا لَنا ولا عَلَینا .
ثُمَّ قالَ :
لا غَروَ إن قُتِلَ الحُسَینُ وشَیخُهُ
قَد کانَ خَیرا مِن حُسَینٍ وأکرَما
فَلا تَفرَحوا یا أهلَ کوفانَ بِالَّذی
أصابَ حُسَینا کانَ ذلِکَ أعظَما
قَتیلٌ بِشَطِّ النَّهرِ روحی فِداؤُهُ
جَزاءُ الَّذی أرداهُ نارُ جَهَنَّما
ثُمَّ قالَ علیه السلام : رَضینا مِنکُم رَأسا بِرَأسٍ ، فَلا یَومَ لَنا ولا عَلَینا

ترجمه: امام زین العابدین علیه السلام به مردم اشاره کرد که : «ساکت شوید آنان ساکت شدند . امام علیه السلام برخاست و پس از حمد و ثناى خداوند و یادکرد پیامبر صلى الله علیه و آله ـ آن گونه که سزامندش بود ـ و درود فرستادن بر او فرمود : «اى مردم! هر کس مرا مى شناسد ، که مى شناسد . هر کس مرا نمى شناسد ، خودم را به او مى شناسانم . من ، على بن الحسین بن على بن ابى طالب هستم . من پسر کسى هستم که در رود فرات ، بدون آن که کسى از شما را کشته باشد و خونى ریخته باشد ، سر بُریده شد . من پسر کسى هستم که حریمش هتک شد و نعمتش سلب گردید و مالش به غارت رفت و خانواده اش اسیر شدند . من پسر کسى هستم که او را در میان گرفتند و پس از مدّتى کشتند و این براى افتخار من ، کافى است .
اى مردم! شما را به خدا سوگند مى دهم ، آیا مى دانید که شما به پدرم نامه نوشتید و به او نیرنگ زدید و از سوى خود با او عهد و پیمان بستید و دست بیعت به او دادید و سپس با او جنگیدید و او را وا نهادید؟
نابود باد آنچه براى خود ، پیش فرستاده اید و بدا به رأیتان ! با چه چشمى به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى نگرید ، آن گاه که به شما مى گوید : خاندانم را کُشتید و حرمتم را هتک کردید . پس شما از امّت من نیستید » .
صداى مردم از هر سو بلند شد و به همدیگر گفتند : هلاک شده اید و نمى دانید
امام علیه السلام فرمود : «خدا ، رحمت کند کسى را که اندرزم را بپذیرد و سفارشم را در باره خدا ، پیامبر صلى الله علیه و آله و خاندانش حفظ کند ، که پیامبر خدا ، الگویى نیکو براى ماست.
آنان ، همگى گفتند : اى فرزند پیامبر خدا ! همه ما گوش به فرمان و مطیعیم و عهد تو را پاس مى داریم . نه به آن ، بى رغبتى مى کنیم و نه از آن ، روى مى گردانیم . خدا ، تو را رحمت کند ! هر فرمانى که مى خواهى ، بده . جنگ تو ، جنگ ما و صلح تو ، صلح ماست . ما [حمله مى کنیم و] یزید را دستگیر مى کنیم و از هر که بر تو و ما ستم کرده ، بیزارى مى جوییم .
امام علیه السلام فرمود : «دور باد ، دور باد! اى خیانتکاران مکّار ! میان شما و هوس هایتان ، فاصله افتاده است . آیا مى خواهید با من همان کنید که پیش تر با پدرم کردید؟! هرگز! به پروردگارِ اَختران ، سوگند که هنوز زخم ، التیام نیافته است . پدرم ـ که درودهاى خدا بر او باد ـ و خانواده اش ، همین دیروز کشته شده اند و هنوز از دست رفتن پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و پدرم و پسران پدرم را از یاد نبرده ام و اندوهش میان سینه ام ، و تلخى اش در گلو و حلقم ، و غصّه هایش در تخت سینه ام جارى است و درخواستم این است که نه با ما و نه بر ضدّ ما باشید .
سپس فرمود :
شگفت نیست ، اگر حسین کشته شد ؛ چرا که پدرش نیز [کشته] شد ؛
همو که از حسین ، بهتر و شریف تر بود
اى کوفیان ! به آنچه بر حسین گذشته ، شادى نکنید
که این ، جرمش بزرگ تر است .
کشته اى به کنار رود [فرات] ! جانم فدایش
سزاى کسى که او را به خاک افکنْد ، دوزخ است

سپس فرمود : «ما در عوضِ هر یک کشته ، به همان کشتگان [شما در میدان جنگ] ، راضى هستیم و دیگر ، پس از این ، هیچ روزى ، نه به سود ما و نه به ضرر ما ، جنگى نخواهیم داشت .

امام سجاد(ع) :

 ااولیاى خدا در دنیا براى دنیا رنج نمى کشند، بلکه در دنیا براى آخرت رنج مى کشند.



امام علی بن الحسین(ع)، معروف به "زین العابدین" و "سجّاد" و مکنّی به ابوالحسن و ابومحمد، در پنجم شعبان سال 38 قمری دیده به جهان گشود.


مادرش، شهربانو دختر یزدگرد سوم پادشاه ساسانی ایران بود، که پس از حمله مسلمانان به امپراتوری ساسانیان و پیروزی مسلمانان در آن نبرد، اسیر شد و به همراه سایر اسیران ایرانی به مدینه منتقل گردید و به پیشنهاد امیرمؤمنان(ع) در انتخاب همسر، آزاد و مختار گشت. وی در میان تمامی جوانان و صاحب منصبان مدینه، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را اختیار و به عقد ازدواج وی در آمد و از آن هنگام به "سیّدة النّساء" معروف شد.


وی چند سالی بیش در بیت امام حسین(ع) زندگی نکرد. زیرا در هنگام تولد تنها فرزندش امام زین العابدین(ع) در سال 38 قمری بدرود حیات گفت.

امام سجّاد(ع) پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسین(ع) در محرم سال 61 قمری، در 23 سالگی به مقام عظمای امامت نایل آمد و در سخت ترین و دشوارترین تاریخ امت اسلام، رهبری شیعیان و محبّان اهل بیت(ع) را بر عهده گرفت و راه و روش پدران و نیاکان پاک نژاد خویش را استمرار بخشید.

آن حضرت، در واقعه کربلا حضور فعال داشت و از آغاز مبارزه امام حسین(ع) بر ضد یزید بن معاویه، در کنار آن حضرت بود و در سفر آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به عراق و سرزمین کربلا، وی را همراهی می نمود.


ولیکن در روز عاشورا امام زین العابدین(ع) بر اثر عروض بیماری و تب شدید از جنگ با دشمنان بازماند و به اراده الهی از آن واقعه خونین، جان به در برد، تا به عنوان حجت خدا بر روی زمین و امام امت و جانشین پدرش اباعبدالله الحسین(ع)، سکان کشتی طوفان زده امت را هدایت و رهبری نماید.


امام زین العابدین(ع) پس از بازگشت به مدینه، به مدت 34 سال امامت شیعیان را بر عهده داشت و در این مدت نیز با حوادث و رویدادهای بزرگی روبرو گردید ولی به حول و قوه الهی از همه آن ها با سربلندی و سرافرازی عبور کرد.


از امام زین العابدین(ع) آثار ارزشمندی از قبیل مواعظ، احادیث، اشعار و ادعیه به صورت پراکنده به جای ماند و مورد استفاده محققان و متقیان قرار می گیرد. ولی دو اثر مدوّن از وی بر جا مانده است که در میان آثار اسلامی، درخشندگی و جاودانگی ویژه ای دارند. آن دو عبارتند از: 

1- صحیفه سجّادیه، که مشتمل بر 83 دعا و مناجات است؛

2- رسالة الحقوق، که تبیین کننده حقوق آحاد ملت و افراد بشری در جامعه اسلامی است.


به هر روی، این امام همام پس از پنجاه و هفت سال زندگی، در محرم سال 95 قمری، بر اثر زهری که به دستور ولید بن عبدالملک اموی به آن حضرت خورانیده شد، در مدینه منوره به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در جوار قبر مطهر عمویش امام حسن مجتبی(ع) به خاک سپرده شد.


درباره تاریخ شهادت امام زین العابدین(ع)، برخی از آنان، روز دوازدهم محرم، برخی هیجدهم محرم و برخی دیگر بیست و پنجم محرم را روز شهادتش می دانند. هم چنین درباره سال شهادتش با این که اکثر مورخان، سال 95 را ذکر کرده اند، برخی سال 94 قمری را بیان نموده اند.[1]



---------------------

منبع:

[1] . نک: الارشاد (شیخ مفید)، ص 492؛ کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج2، ص 259؛ روضات الجنّات (موسوی خوانساری)، ج2، ص 134؛ زندگانی چهارده معصوم(ع) – ترجمه اعلام الوری- (علامه طبرسی)، ص 359؛ دائرة المعارف تشیّع، ج3، ص 252؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج2، ص 1؛ روزشمار تاریخ اسلام – ماه محرم – (واردی)، ص 105

---------------------


التماس دعا