او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

او می آید

خبر دهید به یاران سوار آمدنیست

‫ نقل مى کرد : شخصى از دوستان امیرالمؤمنین علیه‬

‫السلام پسربرادرى داشت که با آن حضرت دشمن بود و او از آنحضرت تقاضا مىکرد که پسربرادرم را از‬

‫دوستان خود قرار دهید . روزى اتفاقا این شخص در حضور امیرالمؤمنین علیه السلام بود ، او به همراه‬

‫ّ ً‬

‫رفیقانش از آنجا عبورکردند و بر آن حضرت سلام نکردند ، آن شخص از رفتار پسربرادرش شرمنده شد ، در‬

‫این هنگام چشم بیناى الهى حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نگاهى به آن جوان نمود ، او فورا برگشت و‬

‫ً‬

‫خود را روى قدمهاى آن حضرت انداخت و گفت : شما دشمن ترین افراد نزد من بودید و اکنون تو را بیش از‬

‫هر کس دوست دارم .‬


‫دوستان را کجا کنى محروم‬

‫تو که با دشمنان نظر دارى‬


‫آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند‬

‫آیا شود که گوشه چشمى به ما کنند‬

‫به ذّره گر نظر لطف بوتراب کند‬

‫به آسمان رود و کار آفتاب کند‬


منبع

‫قطرهاى از دریاى فضائل اهل بیت علیهم السلام جلد اول‬

‫ّ‬

‫ترجمه کتاب نفیس القطرة


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی